به گزارش مشرق، امیر سمواتی در نوشتاری با عنوان «اخلاق، اندیشه و سینما» آورده است:« مدتها بود از بیاخلاقیهای سینما در رنج بودم و این رنج را در چهره بسیاری از هنرمندان شایسته نیز میدیدم. از بیانضباطی که سرلوحه ساختار تولید در سینما شده است، بیوقت آمدن، جدی نبودن، بازیگوشی، خوابآلودگی، دروغ و تفکرات محفلی که بیشتر بخشی از پشت صحنههای فیلمها را به یک بزم تبدیل میکند تا یک هنر، صنعت و مهمتر از همه استفاده از مواد مخدر که برای بعضی مایه فخر هم شده است.»
تهیه کننده فیلم «ساکن طبقه وسط» ادامه داده است:« اگر سرلوحه یک سینماگر تعهد و بازسازی و اصلاح اجتماعی باشد این زمینههای آلوده، شخصیتهای انسانی ما را به کجا میبرد؟ مگر میتوان سینماگر بود و نسبتهای ریاضی را درک نکرد؟ مگر میتوان سینماگر بود و اندیشههای متعالی را جست وجو نکرد؟ مگر میتوان به انسان و کرامت او فکر نکرد؟
روی سخنم با مدیران عزیز معاونت سینمایی، صدا و سیما، خانه سینما، خانه موسیقی و ... است. مگر میشود بنیاد تفکراتی نوین را در جهان پایهریزی کرد و به انضباط پایبند نبود، اصناف سینمایی آنقدر به دنبال بیمه،حق بیکاری و اولویت کاری هستند فراموش کردند که میبایست تعهدات دوطرفه باشد و عدم رعایت موازین شرع و چارچوبهای سازمانی گاهی از میزان دستمزد و بیمه آنها ارزشمند است، اما واقعا کجایند این مدیران محترم که بازیگر یا فیلمبردار یا هر تخصص شغلی مهم را به دلیل دیرآمدن، خواب آلود بودن یا ... جریمه یا از کاری منع یا اخراج کنند.
در تمامی سندیکاهای غرب و تمامی آژانسها با کوچکترین گزارش از طرف کارفرما(تهیه کننده)، صنف یا سندیکا شخص خاطی جریمه و از کارهای جدید باز میدارد. زمانی در وزارت ارشاد اگر گزارش یا رنج نامهای از طرف کسی میرفت محلی از اعراب بود، اما امروزه تسامح با هنرمندان به یک غلط مصطلح اجتماعی درآمده تا جایی که پلشتی و بینظمی و ژولیدگی و ژستهای مندرآوردی به شاخصههای هنرمند بودن تبدیل شده است.
و بدتر آنکه گاه مجریان رسانه ملی و وزارت ارشاد از این آدمهای سراسر آلودگی مفتخرند. آیا نسل جدید این مفاخر از درون خالی را به عنوان بتهای کاذب نخواهد پذیرفت؟ آیا این اشاعه فساد و تبلیغ علیه انسان و اندیشه نیست؟!
به نظر میرسد جای یک قانون کارت زرد و قرمز در سینمای ایران و در حوزه مدیریت فرهنگی جامعه برای همه ما خالی است.»
تهیه کننده فیلم «ساکن طبقه وسط» ادامه داده است:« اگر سرلوحه یک سینماگر تعهد و بازسازی و اصلاح اجتماعی باشد این زمینههای آلوده، شخصیتهای انسانی ما را به کجا میبرد؟ مگر میتوان سینماگر بود و نسبتهای ریاضی را درک نکرد؟ مگر میتوان سینماگر بود و اندیشههای متعالی را جست وجو نکرد؟ مگر میتوان به انسان و کرامت او فکر نکرد؟
روی سخنم با مدیران عزیز معاونت سینمایی، صدا و سیما، خانه سینما، خانه موسیقی و ... است. مگر میشود بنیاد تفکراتی نوین را در جهان پایهریزی کرد و به انضباط پایبند نبود، اصناف سینمایی آنقدر به دنبال بیمه،حق بیکاری و اولویت کاری هستند فراموش کردند که میبایست تعهدات دوطرفه باشد و عدم رعایت موازین شرع و چارچوبهای سازمانی گاهی از میزان دستمزد و بیمه آنها ارزشمند است، اما واقعا کجایند این مدیران محترم که بازیگر یا فیلمبردار یا هر تخصص شغلی مهم را به دلیل دیرآمدن، خواب آلود بودن یا ... جریمه یا از کاری منع یا اخراج کنند.
در تمامی سندیکاهای غرب و تمامی آژانسها با کوچکترین گزارش از طرف کارفرما(تهیه کننده)، صنف یا سندیکا شخص خاطی جریمه و از کارهای جدید باز میدارد. زمانی در وزارت ارشاد اگر گزارش یا رنج نامهای از طرف کسی میرفت محلی از اعراب بود، اما امروزه تسامح با هنرمندان به یک غلط مصطلح اجتماعی درآمده تا جایی که پلشتی و بینظمی و ژولیدگی و ژستهای مندرآوردی به شاخصههای هنرمند بودن تبدیل شده است.
و بدتر آنکه گاه مجریان رسانه ملی و وزارت ارشاد از این آدمهای سراسر آلودگی مفتخرند. آیا نسل جدید این مفاخر از درون خالی را به عنوان بتهای کاذب نخواهد پذیرفت؟ آیا این اشاعه فساد و تبلیغ علیه انسان و اندیشه نیست؟!
به نظر میرسد جای یک قانون کارت زرد و قرمز در سینمای ایران و در حوزه مدیریت فرهنگی جامعه برای همه ما خالی است.»